ای تو ای عاشقترین یاس ولا
قامتت را بشکند دست عدا
من ندیدم یاسک خونین تو رنگ
سینه ات را بشکفد میخ جرا
غنچه چن ماه ای اندر دلت
تیع صیادی برد ساقه جدا
ای تو ای عاشقترین یاس ولا
قامتت را بشکند دست عدا
من ندیدم یاسک خونین تو رنگ
سینه ات را بشکفد میخ جرا
غنچه چن ماه ای اندر دلت
تیع صیادی برد ساقه جدا
در هیاهوی ناسوتی دگر
هر چه گفتم همه لاهوتیم
بوی نا سوت از غبار چشم تو
روی تو رویای هر شام و طلوع
ایاذا القلب لا تحزن فذاک الحبInfection
فلن تجدی عقاقیر ولن تشفیک Injection
فکم من عاقل فطن مضى بالحب Direction
ستنکره وتنساه ولن یبقى له Mention
فلا تنظم له شعراً ولا تکتب له Section
ولا یحزنک من باعک فقد أخطأت Selection
ولا تبدی له أسفاً ولا تبدی له action
فإن الحب منزلةٌ لبعض الناس exception
فبعض الناس إن هجروا فلا حزنٌ ولا tension
وبعض الناس إن هجروا یظل ویبقى connection
فوصل الروح له فعل وما أحلاه reaction
بدعوات بقلب دجى لها أثر و affection
فان لم یبق لی شئ فلا حب و لا Passion
فلا أسف على دنیا لک وعلیک conversion
لا تظاهر عین کنتم شعر مست
عین و ستارست و او مستور هست
ذا ذهاب و رفتم اخر سوی دوست
فا فدای ان قدمهایت سبوست