جوابیه2 - حسین عاشق ترین عاشقان


ج: شورای رهبری

در سؤال دوم رنجنامه طُلاب و فضلاء، با نقل مطلبی از جنابعالی در سالنامه شرق آمده است «امام با شورا (شورای رهبری) مخالف بود امّا من و آقای طالقانی طرفدار شورا بودیم و حذف شورای رهبری از قانون اساسی در سال 68 بیخود بود» سپس برای اثبات ادعای خود تصریح کرده اید «برای اداره حکومت نمیتوان به فتوای یک نفر خواه هر فردی باشد عمل کنیم. باید شورایی در کشور باشد که مسائل اساسی جامعه را بررسی کند تا نظرات این شورا پشتوانه قوانین باشد (مردم سالاری، 26/6/82، ص3) سپس این سؤال مطرح شده است که انگیزه شما از طرح این سخنان در این مقطع از انقلاب چیست؟!

آقای هاشمی رفسنجانی! انتظار می رفت که جناب عالی در پاسخ به سؤال فوق آن را لااقل سهو در کلام یا خطای در مصاحبه بدانید ولی مع الاسف در جوابیه تان فرموده اید اولاً مرادم شورای فتوا است و ثانیاً «از کجا چنین برداشت اشتباهی برای شما ایجاد شده که تأکید بر شورای رهبری در جهت تضعیف رهبری است؟» و سپس به سخنان بنیانگذار نظام در صحیفه امام استناد کرده اید که ایشان هم هر کجا خطاب به خبرگان نامه نوشته اند، عنوان رهبر و شورای رهبری را به کار برده اند. پس از آن به طعنه خطاب به ما فرموده اید که امام از این کلمه «شورای رهبری» برآشفته نمی شدند!

آقای هاشمی رفسنجانی!

اولاً صریح کلام شما در روزنامه مردم سالاری این است که «برای اداره یک حکومت نمی توان به فتوای یک نفر خواه هر فردی باشد عمل کنیم، باید شورایی در کشور باشد...» این عبارت تصریح دارد که مراد شما از شورای فتوی هم همان شورای رهبری است زیرا شورای فتوی را برای اداره حکومت می خواهید نه برای مسائل فردی، ثانیاً تصریح می کنید به اینکه حذف شورای رهبری از قانون اساسی در سال 68 بی اساس بوده است. از شما می پرسیم: مگر در قانون اساسی شورائی تحت عنوان شورای فتوا هم داشتیم که حذف آن بیخود باشد؟ ثالثاً در همین جوابیه باز هم بر همان تأکید ورزیده اید که «از کجا چنین اشتباهی برای شما ایجاد شده که تاکید بر شورای رهبری در جهت تضعیف رهبری است؟»

آقای هاشمی! آیا این جمله شما که« نمیتوان به فتوای یک نفر خواه هر فردی باشد عمل کرد» زیر سؤال بردن رهبری حضرت امام(ره) که به اعتراف دوست و دشمن عالیترین رهبری را داشته اند نیست؟! و آیا این سخنان زیر سؤال بردن رهبری مقام معظم رهبری نیست که باز به اعتراف دوست و دشمن در طول دوران پس از رحلت حضرت امام عالیترین رهبری و در بحرانهای ایجاد شده داخلی و خارجی بهترین مدیریت بحران را داشته اند ؟

آقای هاشمی! آیا تا کنون اندیشیده اید که تأکید بر شورای رهبری در شرائط کنونی به نفع چه کسانی تمام می شود؟ آیا جز این است که دشمنان سیلی خورده از انقلاب اسلامی خود بر این نکته اعتراف کرده اند که همه ضربه ها را ما از ولایت فقیه خورده ایم و باید این جایگاه را بشکنیم؟! آیا طرح شورای رهبری، پس از آنکه امام (ره) طی حکمی به آیت الله خامنه ای ـ رئیس جمهور وقت ـ دستور بازنگری در قانون اساسی را صادر کردند و خواهان بازنگری در همه اموری که به صورت شورایی اداره می شد از جمله «رهبری» شدند.(صحیفه نور جلد2،ص353). جنابعالی نیز از اعضای تیم20نفره بازنگری بودید که با اکثریت آراء20نفره، قانون اساسی اصلاح شد ـ گرچه جنابعالی مخالف حذف شورای رهبری بودید و حذف آن را بیخود میدانستید! ـ و به رفراندوم ملت گذاشته شد و الان سالهاست که ملاک عمل قرار دارد، آیا طرح این گونه شعارها مخالفت با نظر صریح حضرت امام(ره)، قانون اساسی و رای ملتی نیست که جنابعالی آن را ملاک مشروعیت نظام میدانید؟!!

آقای هاشمی! آنچه را که به امام نسبت داده اید که ایشان عبارت «شورای رهبری» به کار می برده اند، همه مربوط به مدتها قبل از زمان بازنگری است و البته طبیعی است در آن زمان که ملاک، عمل به قانون اساسی قبل از اصلاح بود، امام در پیامها و نطق های خود به مجلس خبرگان رهبری واژة «شورای رهبری» هم به کار ببرند و حتی در وصیتنامه ایشان که در آن شرائط تنظیم شده بود وجود داشته باشد ولی جنابعالی خود بر این نکته واقفید که اگر حضرت امام(ره) پس از اصلاح قانون اساسی و پس از رفراندوم آن در قید حیات می بودند، دیگر هرگز واژة «شورای رهبری» را به کار نمی بردند و حضرتعالی خودتان اذعان دارید که حضرت امام هنگام رحلتشان چقدر نگران این امر بودند و دائماً می فرمودند اصلاح قانون اساسی را هر چه زودتر به رفراندوم بگذارید.

آری! درست به همین سبب بود که اعضای مجلس خبرگان رهبری هوشمندانه به رهبری فردی رأی دادند و سپس به حق، حضرت آیت الله خامنه ای را برای این مقام انتخاب کردند. و به همین دلیل بود که آیت الله خامنه ای از عضویت در شورای رهبری ای که جمع اندکی قبل از رأی گیری، مطرح می کردند امتناع می ورزیدند.

به هرحال آقای هاشمی! خوب است اندکی تأمل بفرمائید که طرح اینگونه مسائل آنهم در آستانه انتخابات خبرگان رهبری به نفع چه کسی تمام می شود: دوستان انقلاب یا دشمنان آن؟!!

د: احکام اسلام

بسیار خوشحال شدیم که نسبت به سؤال سوم که مربوط به تشکیک در احکام اسلام مثل سابّ النبی و تفاوت دیه زن و مرد بود رفع ابهام کرده، صریحاً فرموده اید که«کدام مسلمان میتواند سب نبی را ببخشد؟ مگر می توان با احکام اسلامی برخوردهای روزمرّه داشت؟» البته مع الأسف عملکرد شما در 16سال گذشته نسبت به کسانی که به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص)، حضرت زهرای اطهر(س)، امام حسین(ع) و... اهانت کردند این را نشان نمی دهد، زیرا در 8 سال گذشته هیچ گاه ندیدیم که از این همه اهانت برآشفته شوید و از دستگاه قضایی بخواهید با آنها برخورد نمایند!

زمانی که آغاجری مرتد، دین را افیون ملتها و دولتها خواند و به ساحت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) اهانت کرد، حوزه ها خروشیدند و جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب را نامشروع خواند و قاضی شجاع همدان او را به مرگ محکوم کرد، چه کسانی برای آزادی وی از زندان و لغو حکمش شبانه روز تلاش کردند؟! هنگامی که آقای کروبی از جایگاه ریاست مجلس و از تریبون ملت، حکم قاضی را ننگین! خواند جنابعالی چه موضعی اتخاذ کردید؟! البته باز هم اظهار خوشحالی می کنیم که جنابعالی در مورد تغییر ناپذیری احکام اسلام با ما هم نظرید.

آقای هاشمی! درباره تساوی حقوق زن و مرد چنان بسط کلام داده و اصول قانون اساسی را برایمان متذکر شده اید که گویا هرگز قانون اساسی را ندیده ایم! گرچه در این بخش ابتدا تصریح کرده اید که زن و مرد از نظر جسمی و روانی متفاوت اند و این تفاوت می تواند برای هر طرف امتیازی باشد ولی در ادامه به گونه ای سخن گفته اید که گویا باید به سمت تساوی حقوق زن و مرد گام برداشت.

آقای هاشمی! خوب می دانید درباب حقوق زن و مرد ملاک عدالت است نه تساوی و اگر در قانون اساسی مقرر می دارد «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند» در کنار «یکسان بودن در حمایت قانون» قید «موازین اسلامی» وجود دارد یعنی همان حقوقی که خداوند برای زن مقرر فرموده، باید قانون به گونه ای باشد که از این حقوق خود بدون کمترین مشکل برخوردار باشد چنانکه مردان نیز از حقوق خود برخوردارند و بسیار روشن است که تساوی در حمایت قانون از حقوق زن و مرد غیر از تساوی حقوق آنها است. آقای هاشمی! خوب است به این سؤال بانوان کشور نیز پاسخ روشنی بفرمائید که در 8 سال دوران ریاست جمهوریتان کدام مشکل از مشکلات آنها را حل کرده اید؟

ه) مرکز تحقیقات استراتژیک

فرمودید« معلوم نیست که آنچه باعث عصبانیت طلاب و فضلاء شده است عنوان و اسم مرکز تحقیقات استراتژیک است یا افرادی که در آن سمت و مسئولیت دارند» و سپس ابتدا حضور افراد نام برده در رنجنامه را در آن مرکز انکار کرده و بعد گفته اید که بر فرض هم که باشند چه مشکلی پیش می آید؟ مهم خروجی آن است.

آقای هاشمی! گمان نمی کنیم هیچ طلبة فاضلی وجود داشته باشد که اصل تأسیس مرکز تحقیقات استراتژیک را زیر سؤال ببرد. البته، آنچه برای ما مهم است افرادی هستند که در مجموعه مزبور مسئولیت دارند و مهمتر، خروجی آن است که نتیجه مطالعات چیست و کدام استراتژی قرار است اتخاذ شود؟ آیا جز این است که در دوره 8 ساله آقای خاتمی بر ارزشهای اسلامی و الهی چوب حراج خورد و عملا تسامح و تساهل در جامعه ترویج شد؟ آیا جز این است که روشنفکران غرب زده در سایه حمایت ایشان به همه احکام و اعتقادات اسلامی حمله کرده و آن را به باد تمسخر گرفتند و حتی دین خدا را افیون دولتها و ملتها برشمردند؟! و آیا مسئولیت چنین فردی در آن مرکز به معنای حضور همفکران او در آن مرکز نیست؟! با چنین سابقه ای بسیار بعید به نظر می رسد که مقام معظم رهبری برای عضویت ایشان در آن مرکز توصیه ای بفرمایند. البته قبلاً هم کسانی نظیر اینگونه نسبت ها را به معظم له داده اند که بعداً معلوم شد دروغ است. به هرصورت باید به ما حق بدهید که چنین نسبتی را بدون تأیید دفتر ایشان از شما نپذیریم.

آقای هاشمی! آیا مصاحبه سعید حجاریان مدیر مرکز مطالعات استراتژیک در روزنامه شرق را نخوانده اید که این افراد را از اعضای مرکزمطالعات استراتژیک ریاست جمهوری تأسیس شده توسط جنابعالی ذکر می کند: آقایان آغاجری، کدیور، آرمین، بهزاد نبوی، حسین بشریه، سروش و...

آیا کتاب کدیور درباره ولایت فقیه ـ که در آن اصل ولایت فقیه زیر سؤال رفته ـ حاصل همان مطالعات استراتژیک نیست؟ قطعاً این خبر ـ که از سوی مجمع تشخیص مصلحت تکذیب نشد ـ را ملاحظه کرده اید که تمام این افراد پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و مسئولیت آقای ذاکر در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، کوچ دسته جمعی به مرکز تحقیقات مجمع تشخیص کردند؟

آقای هاشمی! خروجی آن مرکز با صرف سالانه چند میلیارد تومان چیست؟ سایت آفتاب نیوز چه مواضعی اتخاذ می کند؟ خواهشمند است یک بار این سایت متعلق به آن مرکز را از بدو تأسیس تا کنون ملاحظه بفرمائید آن وقت خواهید دید حضور این گونه افراد در آن مرکز چه نتایجی را در پی دارد. اگر فرصت ندارید فقط مواضع آن را دربارة جنگ اسرائیل حزب الله ببینید! در حالی که سایتهای دیگر از جمله بازتاب درباره عظمت حزب الله و قدرت و توان آن در جنگ و سیستم پیشرفته اطلاعاتی امنیتی آن سخن می گویند سایت آفتاب نیوز دربارة برتری سیستم اطلاعاتی موساد بسط سخن داده و چنان وانمود کرده که این سازمان حتی از سازمان سیا نیز قویتر است. این سایت آن چنان از موساد تعریف کرده و مراحل مختلف آن را توضیح داده که گویا عضوی از موساد در آن سایت وجوددارد!!

آقای هاشمی! دربارة زهد فروشی به تفصیل بسط سخن داده و تصریح کرده اید که آن را بد و گناه می دانید و از اینکه امام(ره) برخلاف دیگران در بیرون منزلشان قالی فرش می کرده اند نتیجه گرفته اید که نباید در برخورد با مردم ریاکار بود. سپس در این بخش به منزل 800 متری خود در دزاشیب شمیران تهران اشاره کرده و گفته اید الآن در منزل اجاره ای زندگی می کنید که خیلی کمتر از آن است. در بخش دیگری از آن درباره آقازاده هایتان نوشته اید: «هیچ یک از بچه های ما کار اقتصادی به آن معنی جز ادامه کشاورزی ندارند ـ همان کشاورزی که ما در قم و رفسنجان داشتیم و با زمین ها کار می کنند» سپس فرموده اید:«یاسر در مرکزتحقیقات استراتژیک به من کمک می کند ـ مهدی در جوانی با جهاد کار می کرد، مدتی در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت بود و در حال حاضر مسئول دفتر من در هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی است. او قبلاً کار بسیار مهمی را شروع کرده بود که جزو افتخارات ایشان می دانم. تکنولوژی این سکوهایی را که می بینید در دریا نصب می شود، دیگران اصلاً قبول نداشتند که این کار را می توان کرد. الآن سکوهای هفت هزار تنی می سازند. تکنولوژی لوله زیر دریا را او آورد. محسن هم در زمان دفاع مقدس به دلیل نیاز کشور مقطع دکتری خود را در کانادا نیمه کاره رها کرد و در صنایع موشکی سپاه مشغول به کار شد و اکنون مدیر عامل مترو است».

آقای هاشمی! آیا مطالب فوق با مشی امام(ره) که حضرت عالی زندگی خودتان را ملهم از ایشان می دانید موافق است؟

اولا: امام (ره) با جهت گیری زندگی روحانیت به سمت وسوی اشرافیگری مخالف بودند و این مطلب را در دوران ده ساله رهبری پربرکتشان بارها متذکرشدند؛ امام(ره) نسبت به دنیازدگی و خروج روحانیت از زیّ طلبگی حساسیت داشتند که در جمع اعضای مجلس خبرگان رهبری اول، رسماً آن را به عنوان «نگرانی» خودشان ذکر کردند و فرمودند.

«خوف این دارم... مبادا خدای نخواسته به واسطه بعضی از اعمالی که از بعضی از این روحانیون و معممین صادر می شود این موجب این بشود که یک وقتی سستی در روحانیت پیدا بشود. اگر روحانیون از آن زیّ که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدی سلام الله علیهم داشته اند ما اگر خارج شویم، خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست روحانیت شکست به اسلام است ... اگر ما از زیّ متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می کنیم، این ممکن است منتهی بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد» (صحیفه امام،ج18،ص13). به راستی آیا سکونت در منزل 800 متری یا قدری کمتر از آن در دزاشیب شمیران تهران با آن امکانات خاص با «زیّ متعارف روحانیت» چه اندازه مناسبت دارد؟! فاصله خانة اجاره ای شما با خانه اجاره ای حضرت امام(ره) در جماران که سادگی آن چشم هر بیننده ای را مجذوب خویش می کرد چقدر است؟! و آیا چند در صد از روحانیون یا مردم قادرند در بهترین نقطه تهران ـ شمال شهر ـ خانة 800 متری یا کمی کمترخریداری یا اجاره کنند؟!

ثانیاً: تفکر اشرافیگری در سیاستگذاری کلان کشور مؤثر است، در انتخاب دفتر کار ـ کاخ مرمرـ و انتخاب نوع همکاران، و در جهت گیری روح اشرافیگری مسئولان زیردست تأثیر بسزایی دارد. این روحیه اشرافیگری موجب شد که دو سال پس از سرکار آمدن دولت جنابعالی در27 مرداد 1370، مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام و با حضور جنابعالی نسبت به این گرایش خطرناک هشدار بدهند و بفرمایند: «کمتر خرج کنیم، کمتر بذل و بخشش کنیم، بذل و بخشش های بیجا، کمتر به زندگی شخصی خودمان بپردازیم؛ من و شما طلبه قبل از انقلابیم. شما یک معلم بودید، یکی دانشجو بودید، یکی طلبه بودید، یکی منبری بودید،همه مان اینجور بودیم، ما حالا عروسی بگیریم مثل عروسی اشراف! خانه درست کنیم مثل خانه اشراف! حرکت کنیم توی خیابان ها مثل حرکت اشراف! خود اشراف مگر چه بودند؟ فقط چون او ریش خودش را تراشیده بود و ما ریشمان را گذاشتیم این فقط کافی است؟ نه آقا ما می شویم مترفین. و الله توی جامعه اسلامی هم مترف ممکن است به وجود بیاید. بترسیم از آیه شریفه که «و اذا اردنا ان نهلک قریهْْ امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بلکه مترف، فسق را هم بدنبال خودش میآورد... چنانچه مبلغی از مخارج دولت عبارت بشود از تغییر دکوراسیون و اتاق مدیر کل و معاون وزیر و وزیر و فلان مسئول، این جرم است این خطاست، اگر یک یار مخارج دولت این باشد که به فلان تعداد ماشین جدید بیاوریم این دستگاه ها تقسیم کنیم حق نداریم این را جزء مخارج دولت حساب بکنیم به حساب آن از سوبسید مردم بزنیم. نه آقا! این خلاف است، حدّ بگذارید برای این کارها. ماشین لوکس و نو و سیستم بالا و جدید سؤال میکنیم چرا؟ اشکال امنیتی دارم! چه اشکال امنیتی؟! بنشینید آقایان مسئول در شورای امنیت کشور، جاهای دیگر معین کنند. بِبُرّید یک جایی این مسأله را. من اگر باید دخالت کنم بگوئید یک جایی دخالت کنم. این چه وضعی است که همینطور بی حساب و کتاب جلوی هر وزارتخانه ای جلوی هر اداره ای ده ها ماشین مال مسئولین آنجا به رنگ های گوناگون!... اینها روحانیون را از مردم دور می کند، روحانیون به تقوا و به ورع و بی اعتنایی به دنیا در چشم ها شیرین شدند؛ بدون ورع بدون دورانداختن دنیا نمی شود درچشمها شیرین ماند. مردم رودربایستی ندارند، خدا هم با کسی رودربایستی ندارد» (روزنامه جمهوری اسلامی، 27/5/70، ص15).

 آری این هشدارها در حالی بود که هنوز دو سال از تشکیل دولت جنابعالی ـ کارگزاران ـ گذشته بود و متأسفانه همین روند ادامه یافت تا در پایان دولت خاتمی خرید هواپیمای 60 میلیارد تومانی تشریفاتی سلطان برونئی هم برای آقای خاتمی زیّ طلبگی شد!! و در طول این مدت، محرومان، محرومتر و اشراف و ثروتمندان، ثروتمندتر گردیدند! و باز تأسفبارتر اینکه دردولت شما به جای توجه به فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری مبنی بر حذف تشریفات، به تدریج سوبسیدها حذف گردید و طبقه محروم جامعه در زیر چرخ سیاستهای تعدیل اقتصادی خرد شدند. و بدتر از آن اینکه در حذف سوبسیدها با مردم نیز شفاف صحبت نمی شد؛ همه مردم به یاد دارند که سوبسید مرغ و تخم مرغ به یکباره حذف شد و قرار بود که سوبسید آن را از بانکها نقداً دریافت کنند ولی این امر فقط برای یک بار و آن هم برای یک کوپن اجرا شد و تمام!

آری! روحیه اشرافیگری کار را بدانجا رساند که از شکم مردم زده می شد و برای تغییر دکوراسیون اطاق وزیر یا فلان مسئول مملکتی و برای خرید ماشینهای لوکس آن چنانی و برای مراسم استقبال از فلان شخصیت و برای ...! هزینه می شد!!

باز هم آری نتیجه آن سیاستهای اشرافیگرایانه آن شد که مقام معظم رهبری در سال 81 طی پیامی به دومین همایش سراسری تشکلهای اسلامی دانشگاه های علوم پزشکی کشور از دانشجویان می خواهند مسئولان امر را مورد سؤال قرار دهند: « باید هر پدیدة ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد. مسابقه رفاه میان مسئولان، بی اعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامه ریزان، ثروتهای سربرآورده در دستانی که چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی در اقدامهای بدون اولویت و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همه گلوگاههای اقتصادی را به روی آنان می گشاید و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی، اضعاف آنچه را هزینه کرده ا ند گرد می آورند، اینها و امثال آن نقطه های استفهام برانگیزی است که هر جوان معتقد به عدل اسلامی، ذهن و دل خود را به آن متوجه می یابد و از کسانی که مظنون به چنین تخلفاتی شناخته می شوند، پاسخ می طلبد و همچنین در کنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضایی، عملکرد قاطعانه برای ریشه کن کردن این فسادها را مطالبه می کند، امروز این مهمترین و مطرح ترین مسأله کشور ماست و نسل جوان دانشجوی متعهد و مؤمن نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت بماند.»

آقای هاشمی! تا کنون هیچ فکر کرده اید که چرا مقام معظم رهبری درسال81 از دانشجویان می خواهند مظنونین به چنین تخلفاتی را مورد بازخواست قرار دهند؟! آیا این همه فساد اقتصادی در نتیجه سیاست های اشرافی‌گرایانه دولتهای سازندگی و اصلاحات نبود که تیم اقتصادی کارگزاران در هر دوجا فعال بود؟! آیا حق نداریم بپرسیم آقازاده های حضرتعالی که به گفته شما هنوز در قم و رفسنجان کشاورزی می کنند! و از این راه ارتزاق مینمایند! در شرکت صنایع دریایی ـ صدرا ـ که به قول شما سکوهای هفت هزار تنی می سازد و تکنولوژی لوله زیردریا را داراست چقدر سهام دارند؟ و آیا آقازاده های شما در مسئولیت هایی که خودتان فرمودید همه مجانی کار می کنند و فقط از کشاورزی قم و رفسنجان ارتزاق میکنند؟! آیا کسی این را باور میکند؟ براستی مگر قرار نبود از امام(ره) یاد بگیریم زهدفروشی نکنیم و با مردم از در ریاکاری سخن نگوئیم؟! آیا شرکت پسته رفسنجان، موزه ریاست جمهوری ـ بخوانید مجتمع بزرگ تجاری رفسنجان ـ، هواپیمایی ایرماهان، پروژه بزرگ هفت باغ هفت آسمان که از کرمان تا ماهان ادامه دارد، ارگ جدید بم، مؤسسه مولی الموحدین و دانشگاه آزاد، مظنون به تخلف نیست که بتوان درباره آن سؤال کرد؟! آیا وقت آن نرسیده است که از اینگونه مؤسسات فرهنگی -که طی سالهای گذشته به صورت عرف در آمده و هرکس میخواهد ثروت ها به نامش نباشد مؤسسه فرهنگی تأسیس می کند تا هم از دادن مالیات در امان باشد و هم نامش در لیست قرار نگیرد!ـ بازرسی اساسی صورت بگیرد؟ خوب است برای تیم بازرسی که می خواهند موارد فوق و امثال آن را بررسی کنند، امنیت لازم تأمین شود؛ زیرا بیم آن دارند که جرمشان بسیار سنگین تر از کسانی باشد که در قم فقط می خواستند درباره مسایل فوق طرح سؤال کنند! و براستی چرا نتایج تحقیق و تفحص مجلس از دانشگاه آزاد که از قرار مسموع پروندهای قطور دارد به اطلاع مردم نمی رسد؟ چه کسانی مانع این اطلاع رسانی هستند؟!

رابعاً ازجنابعالی می خواهیم همانگونه که آقای دکتر احمدی نژاد لیست اموال خود ـیک پژوی 504 مدل 77 میلادی، دو عدد خط تلفن ثابت و یک منزل قدیمی در تهرانـ در اختیار رسانه ها قرار داد و به اطلاع افکار عمومی رسید، شما هم لیست اموالتان را در اختیار رسانه ها قرار دهید تا اگر مردم ملکی یا مالی را غیر از آن یافتند از بخشش شما استفاده کنند! در غیر این صورت مردمی که از اموال شما در لیست موجود در دستگاه قضایی بی اطلاع هستند چگونه می توانند هر ملک و ثروتی غیر از آن یافتند بنا به دستور شما آن را تصاحب کنند؟

خامساً: تأسیس موزه ریاست جمهوری در رفسنجان که عمدتاً یک مرکز تجاری مهم است و در آن میلیاردها تومان هزینه شده، با کدام بودجه انجام گرفته و آیا این ساختمان با کپرهای کپرنشینان عنبرآباد استان کرمان و شکم های گرسنه محرومان آن منطقه تناسبی دارد؟ و آیا این بود نتیجه عدالت اجتماعی ای که سالها در خطبه اول نماز جمعه از آن سخن می گفتید؟!

در پایان از اینکه سخن به درازا کشید و مجبور شدیم شمه ای از درد دلهای کهنه خود را با شما در میان بگذاریم و گاه با صراحت لهجه همراه بود عذرخواهی می کنیم.

به امید شرکت شما در یک نشست کاملاً آزاد در حوزه علمیه قم

منبع انصار



نویسنده : محمد » ساعت 7:55 صبح روز چهارشنبه 86 بهمن 24

example: